در برخی کامپیوترها، اجرای لاتنک برای حروفچینی یک فایل بسیار طولانی است، در حالی که معمولا حروفچینی یک متن حتی 100 صفحه ای نباید زمانی بیشتر از حدود یک دقیقه طول بکشد (عدد یک دقیقه تقریبی است). این موضوع در خصوص فایلهای فارسی که از زیپرشن استفاده میکنند بیشتر اتفاق میافتد و ظاهرا دلیل اصلی آن زمان لازم برای تبدیل فونتها است.
برای حل این مشکل، روش زیر پیشنهاد میشود:
یک پنجره cmd با سطح دسترسی admininstrator باز کنید.
در این پنجره دستور زیر را دو بار اجرا کنید:
fc-cache -fv
هر بار اجرای این دستور کمی زمانبر است. بعد از این کار، زمان حروفچینی فایلها به نحو محسوسی سریعتر خواهد شد.
(برگرفته از این لینک)
یکی از تکنولوژیهای روز برای انتقال اطلاعات به صورت محلی، استفاده از کیوسک بلوتوث است که گرفتاریها و ابزار خاص نیاز دارد. یک جایگزین، ایجاد یک وب کیوسک محلی است. به عبارت دیگر یک وبسایت محلی است که از طریق آن میتوان اطلاعات را برای حاضرین در یک محل توزیع کرد. با استفاده از آن میتوان وبسایتی محلی با یک لپ تاپ ایجاد کرد و اطلاعات را از طریق آن توزیع کرد.
در این نوشته، روشی که از دوستان یاد گرفته ام، میآورم. کپی رایت هم برای دوستان زیر: آقای حکمت نسب، خانم رحیمی نسب، آقای حسینی، آقای شاکری و آقای کوکب که همگی از فارغ التحصیلان خوب گروه علوم کامپیوتر دانشگاه یزد هستند.
مواد لازم: یک عدد لپ تاپ (که طبیعتا وایرلس دارد) مجهز به ویندوز 8 یا 10
مرحله اول: راهاندازی IIS (مرجع: https://www.howtogeek.com/112455/how-to-install-iis-8-on-windows-8/
با توجه به این که بهتر است الگوریتمها در یک پایان نامه یا مقاله به زیان فارسی، به زیان فارسی باشد، نمونه یک الگوریتم به زبان فارسی با استفاده از بسته algorithm2e در زیر آمده است. همه دستورات دیگر نیز به نوعی قابل استفاده است. در فایل مربوطه میتوانید در قسمت تعریف دستورات فارسی الگوریتم، دستورات دیگر را ببینید.
حضرت علی(ع) در دوره حکمرانی و اداره امور مردم، هرگز نیرنگ بازی و فریب کاری نکردند. ایشان نمی خواستند. از این راه برای خود موقعیّتی فراهم کنند. در ت ایشان ملاحظه کاری وجود نداشت. هرگز فریب مدّاحان چاپلوس را نخوردند و در لفافه ای عوام فریبانه با مردم سخن نگفتند. صراحت لهجه و صداقت در گفتار و کردار از ویژگی های رفتار ی ایشان بود؛ همچنان که خود آن حضرت می فرمایند:
«ای مردم! وفا همراه راستی است که سپری محکم تر و نگه دارنده تر از آن سراغ ندارم. آن کس که از بازگشت خود به قیامت آگاه باشد، خیانت و نیرنگ ندارد؛ ولی امروز در محیط و زمانه ای زندگی می کنیم که بیشتر مردم حیله و نیرنگ را راه زیرکی می پندارند و افراد جاهل، آنان را اهل تدبیر می خوانند.»1
امام(ع) در جای دیگر، در پاسخ مغیره بن شعبه که بقای معاویه را در «شام»، موافق ت روز می دانست، فرمودند:
«به خدا سوگند! اشتباه می کنید. معاویه از من زیرک تر نیست. او دغل باز و فاسد است. من نمی خواهم دغل بازی بکنم و از جادّه حقیقت منحرف شوم و فسق و جور مرتکب شوم. اگر خدای تبارک و تعالی، دغل بازی را دشمنی نمی پنداشت، در آن وقت می دیدید که زرنگ ترین مردم دنیا، علی(ع) است. دغل بازی، فسق و جور است و این گونه فجورها، کفر است و من می دانم که هر فریب کاری در قیامت محشور می شود، در حالی که یک پرچم دارد.»2
از این سخنان حضرت، در می یابیم که یکی از صفات برجسته امام(ع)، صداقت در ت و قاطعیّت در تصمیم گیری ها بود و هیچ نوع فریب کاری و سازش کاری و دورویی را برنمی تابید. همین صداقت و درست کاری ایشان سبب شد تا در مسئله شورا پس از مرگ خلیفه دوم، خلافت از دست آن حضرت بیرون رود و به عثمان منتقل گردد. همین صراحت و صداقت سبب شد تا ت مداران، یعنی کسانی که هر نوع سازش و فریب کاری را برای رسیدن به مقام یا حفظ آن، ت می دانند، آن حضرت را ت مدار ندانند و در شیوه اداره حکومت به آن حضرت ایراد بگیرند.
حضرت می توانستند با دادن مقام و منصبی بی جا به طلحه و زبیر، از غائله جمل جلوگیری و با ادامه حکومت معاویه در شام موافقت کنند تا جریان صفّین پیش نیاید و با پذیرش مطالب جاهلانه خوارج، از جنگ نهروان جلوگیری کنند؛ ولی هرگز چنین نکردند؛ زیرا ت مداری صادق و عادل بودند؛ نه فریب کار.
یکی از سوالات اساسی که معمولا پرسیده میشود این است که رشته علوم کامپیوتر چیست و تفاوت آن با مهندسی کامپیوتر چیست. در اسلاید زیر سعی کرده ام خیلی خلاصه مقایسه دروس دوره کارشناسی علوم
کامپیوتر، ریاضیات و کاربردها و مهندسی کامپیوتر را بیاورم. امیدوارم مفید فایده باشد.
مطالب زیر، برخی از اوصاف امام علی (علیه السلام) از زبان شهید استاد مرتضی مطهری: (برگرفته از این سایت)
علی(ع) مردی دشمنساز و ناراضیساز: علی(ع) مردی دشمن ساز و ناراضی ساز بود، این یکی دیگر از افتخارات بزرگ اوست. هر آدم هدفدار و مبارز و مخصوصا انقلابی که در پی عملی ساختن هدفهای مقدس خویش است مصداق قول خداست که یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم: در راه خدا میکوشند و از سرزنش، سرزنشگری بیم نمیکنند. ” (4)
اگر شخصیت علی (ع)، امروز تحریف نمیشد و همچنانکه بوده ارائه داده میشد، بسیاری از مدعیان دوستیش در ردیف دشمنانش قرار میگرفتند! علی(ع) در راه خدا از کسی ملاحظه نداشت بلکه اگر به کسی عنایت میورزید و از کسی ملاحظه میکرد به خاطر خدا بود. قهرا این حالت، دشمن ساز است و روحهای پر طمع و پر آرزو را رنجیده میکند و به درد میآورد. در میان اصحاب پیغمبر (ص) هیچکس مانند علی(ع) دوستانی فداکار نداشت، همچنانکه هیچ کس مانند او دشمنانی این چنین جسور و خطرناک نداشت. مردی بود که حتی بعد از مرگ، جنازهاش مورد هجوم دشمنان واقع گشت. او خود از این جریان آگاه بود و آن را پیشبینی میکرد و لذا وصیت کرد که قبرش مخفی باشد و جز فرزندانش دیگران ندانند، تا آنکه حدود یک قرن گذشت و دولت امویان منقرض گشت، خوارج نیز منقرض شدند و یا سخت ناتوان گشتند، کینهها و کینهتوزیها کم شد و به دست امام صادق (ع) تربت مقدسش اعلان گشت.
علی(ع) مظهر جامعیت و انسان کامل: یکی از مظاهر جامعیت و انسان کامل بودن علی(ع) این است که در مقام اثبات و عمل با فرقههای گوناگون و انحرافات مختلف روبرو شده و با همه مبارزه کرده است. گاهی او را در صحنه مبارزه با پول پرستها و دنیا پرستان متجمل میبینیم، گاهی هم در صحنه مبارزه با ت پیشههای ده رو و صدرو، گاهی با مقدس نماهای جاهل و منحرف. لذا وجود مقدس حضرت علی(ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست؛ اصحاب جمل که خود آنان را ناکثین نامید و اصحاب صفین که آنها را قاسطین خواند و اصحاب نهروان یعنی خوارج که خود آنها را مارقین میخواند.
مبارزه علی(ع) با دو طبقه: سراسر وجود علی (ع)، تاریخ و سیرت علی (ع)، خلق و خوی علی (ع)، رنگ و بوی علی (ع)، سخن و گفتگوی علی(ع) درس و سرمشق و تعلیم و رهبری است. همچنان که جذبهای علی(ع) برای ما آمرزنده و درست است، دفعهای او نیز چنین است، ما معمولا در زیارتهای علی(ع) و سایر اظهار ادبها مدعی میشویم که ما دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو هستیم. تعبیر دیگر این جمله این است که به سوی آن نقطه میرویم که در جو جاذبه تو قرار دارد و تو جذب میکنی و از آن نقاط دوری میگزینم که تو آنها را دفع میکنی.
علی(ع) دو طبقه را سخت دفع کرده است1؛ - منافقان زیرک. -2 زاهدان احمق.
همین دو درس، برای مدعیان تشییع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان را نخورند، تیزبین باشند و ظاهربینی را رها نمایند.
ویژگی و اوصاف منافقین از زبان امیرالمومنین علی (علیه السلام) را این سایت آمده است.
قَالَ الصَّادِقُ مَطْلُوبَاتُ النَّاسِ فِی الدُّنْیَا الْفَانِیَهِ أَرْبَعَهٌ الْغِنَى وَ الدَّعَهُ وَ قِلَّهُ الِاهْتِمَامِ وَ الْعِزُّ فَأَمَّا الْغِنَى فَمَوْجُودٌ فِی الْقَنَاعَهِ فَمَنْ طَلَبَهُ فِی کَثْرَهِ الْمَالِ لَمْ یَجِدْهُ وَ أَمَّا الدَّعَهُ فَمَوْجُودٌ فِی خِفَّهِ الْمَحْمِلِ فَمَنْ طَلَبَهَا فِی ثِقَلِهِ لَمْ یَجِدْهَا وَ أَمَّا قِلَّهُ الِاهْتِمَامِ فَمَوْجُودَهٌ فِی قِلَّهِ الشُّغُلِ فَمَنْ طَلَبَهَا مَعَ کَثْرَتِهِ لَمْ یَجِدْهَا وَ أَمَّا الْعِزُّ فَمَوْجُودٌ فِی خِدْمَهِ الْخَالِقِ فَمَنْ طَلَبَهُ فِی خِدْمَهِ الْمَخْلُوقِ لَمْ یَجِدْه.
امام صادق
فرمود: منظور مردم در این دنیای فانی چهار چیز است: بی نیازی، آسایش،
فراغت خاطر، عزت، بی نیازی در قناعت است هر کس آن را در مال بسیار بجوید،
نخواهد یافت، آسایش در سبک باریست هر کس بار خود را سنگین کند آن را نیابد،
فراغت خاطر در کمی مشاغل است هر کس در کثرت مشاغل آن را بجوید نیابد، عزت
در فرمان برداری خداست هر کس از راه خدمت مردم آن را بجوید نیابد.
نمیدانم چرا این روزها خیلی زیاد به یاد این شعر می افتم:
زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو بد ای برادر از من و اعلا از آن تو
این تاس خالی از من و آن کوزهای که بود پارینه پر ز شهد مصفا از آن تو
یابوی ریسمان گسل میخ کن ز من مهمیز کله تیز مطلا از آن تو
آن دیگ لب شکستهٔ صابون پزی ز من آن چمچهٔ هریسه و حلوا از آن تو
این غوچ شاخ کج که زند شاخ، از آن من غوغای جنگ غوچ و تماشا از آن تو
این استر چموش لگد زن ازآن من آن گربهٔ مصاحب بابا از آن تو
از صحن خانه تا به لب بام از آن من از بام خانه تا به ثریا از آن تو
روحت شاد وحشی!
بصحرا، سرود اینچنین خارکن | که از کندن خار، کس خوار نیست |
جوانی و تدبیر و نیروت هست | بدست تو، این کارها کار نیست |
به بیداری و هوشیاری گرای | چو دیدی که بخت تو بیدار نیست |
چو بفروختی، از که خواهی خرید | متاع جوانی ببازار نیست |
جوانی، گه کار و شایستگی است | گه خودپسندی و پندار نیست |
نبایست بر خیره از پا فتاد | چو جان خسته و جسم بیمار نیست |
همین بس که از پا نیفتادهای | بس افتادگان را پرستار نیست |
مپیچ از ره راست، بر راه کج | چو در هست، حاجت بدیوار نیست |
ز بازوی خود، خواه برگ و نوا | ترا برگ و توشی در انبار نیست |
همی دانه و خوشه خروار شد | ز آغاز، هر خوشه خروار نیست |
قوی پنجهای، تیشه محکم بزن | هنرمند مردم، سبکسار نیست |
زر وقت، باید به کار آزمود | کازین بهترش، هیچ معیار نیست |
غنیمت شمر، جز حقیقت مجوی | که باری است فرصت، دگر بار نیست |
همی ناله کردی، ولی بی ثمر | کس این نالهها را خریدار نیست |
چو شب، هستی و صبحدم نیستی است | شکایت ز هستی، سزاوار نیست |
کنند از تو در کار دل، باز پرس | درین خانه، کس جز تو معمار نیست |
نشد جامهٔ عجب، جان را قبا | درین جامه، پود ار بود، تار نیست |
درین دکه، سود و زیان با همند | کس از هر زیانی، زیانکار نیست |
گهی کم بدست اوفتد، گه فزون | بساز، ار درم هست و دینار نیست |
مگوی از گرفتاری خویشتن | ببین کیست آنکو گرفتار نیست |
بچشم بصیرت بخود در نگر | ترا تا در آئینه، زنگار نیست |
همه کار ایام، درس است و پند | دریغا که شاگرد هشیار نیست |
ترا بار تقدیر باید کشید | کسی را رهائی از این بار نیست |
بدشواری ار دل شکیبا کنی | ببینی که سهل است و دشوار نیست |
از امروز اندوه فردا مخور | نهان است فردا، پدیدار نیست |
گر آلود انگشتهایت به خون | شگفتی ز ایام خونخوار نیست |
چو خارند گلهای هستی تمام | گل است اینکه داری بکف، خار نیست |
ز آزادگان، بردباری و سعی | بیاموز، آموختن عار نیست |
هزاران ورق کرده گیتی سیاه | شکایت همین چند طومار نیست |
تو خاطر نگهدار شو خویش را | که ایام، خاطر نگهدار نیست |
ره زندگان است، عیبش مکن | گر این راه، همواره هموار نیست |
پی کارهائی که گوید برو | ترا با فلک، دست پیکار نیست |
بجائیکه بار است بر پشت مور | برای تو، این بار، بسیار نیست |
نشاید که بیکار مانیم ما |
چو یک قطره و ذره بیکار نیست |
الف) امام رضا(ع) می فرماید: پنج صفت است که در هر کس نباشد امید چیزی از دنیا و آخرت به او نداشته باشید: 1-کسی که در نهادش اعتماد نبینی 2-کسی که در سرشتش کرم نیابی 3-کسی که در آفرینشش استواری نبینی 4-کسی که در نفسش نجابت نیابی 5-کسی که از خدایش ترسناک نباشد.
ب) آن حضرت می فرماید: لیس لبخیل راحه- و لا لحسود لذه- ولا لملوک وفاء- ولا لکذوب مروه، بخیل را آسایشی نیست، و حسود را خوشی و لذتی نیست، و پادشاهان را وفایی نیست، و دروغگو را مروت و مردانگی نیست.
ج) امام رضا(ع) می فرماید: اصحاب السلطان بالحذر و الصدیق بالتواضع و العدو بالتحرز و العامه بالبشر، با سلطان و زمامدار با احتیاط همراهی کن، و با دوست با تواضع و فروتنی، و با دشمن در پناه حرز، و با مردم با روی خوش رفتار کن.
بند زیر از صفحات 81 الی 83 این کتاب است:
در روایات مختلف آمده که خدا به عقل فرمود: موجودی شریفتر از تو نیافریدم.
اینها نشان میدهد که عقل اجتماعی نیز باید قوی باشد، باید عقل جمعی بالا برود. اگر عقل جمعی بالا بود، معاویه نمیتوانست سر مردم کلاه بگذارد. در این جماعت لشکر شام، یک نفر گفت: عمار یاسر کشته شد. پیغمبر فرموده: گروه ستمگر عمار را میکشند. عمروعاص آمد و گفت: مراد علی (ع) است. ما که او را به جنگ نیاوردهایم، علی آورد. هیچ کس از آنها نپرسید که علی(ع) که به زور عمار را نیاورد، خودش برای جنگ آمد. یعنی علی (ع) عمار را کشت پس علی بر باطل بود. کسی فکر نکرد که اگر علی (ع) بر باطل بود، چگونه عمار که در لشکر او بوده، بر حق بوده است؟! امیرالمومنین (ع) فرمود: اگر من عمار را کشتم، پس حمزه سیدالشهداء را هم پیامبر کشته است؛ چون پیامبر او را به جنگ آورده است!
بعد از جنگ صفین که میان امیرالمومنین(ع) و معاویه در سرزمین صفین به وقوع پیوست و طرفین بدون اخذ نتیجه به کوفه و شام برگشتند، شترسواری از مردم کوفه مرکز خلافت حضرت علی (ع) وارد شام، پایتخت معاویه شد. یکی از شامیان چون مرد کوفی را با شتر دید، با وی گلاویز شد که ناقه مال من است و تو آن را در صفین، هنگامی که در رکاب علی بودی از من گرفتی! مرد کوفی منکر بود و شتر را از آن خود میدانست. گروهی از شامیان نیز به طرفداری از مرد شامی پرداختند و و مرافعه را به حضور شخص معاویه بردند. مرد شامی 50 نفر شاهد آورد که ناقه حاضر تعلق به او دارد و کوفی از او گرفته است. شهود نیز موضوع را گواهی کردند! معاویه هم دستور داد ناقه را گرفتند و به شامی دادند. مرد کوفی که موضوع را چنین دید، گفت: ای معاویه، شهود همگی گفتند: این ناقه متعلق به این مرد است. در صورتی که اساساً این شتر ناقه نیست، بلکه جمل است، ماده نیست، نر است، و این هم علامت آن! معاویه گفت: با این وصف چون شهود گواهی داده اند و حکم صادر شده است، باید اجرا شود! سپس معاویه مرد کوفی را به خلوت طلبید و قیمت شتر را پرسید و دو برابر قیمت آن را به وی بخشید. آنگاه به او گفت: از جانب من به علی بگو در جنگ آینده با صد هزار از مردمی که میان شتر نر و ماده فرق نمیگذارند، با تو روبرو خواهم شد.
اگر در اصحاب علی(ع) عقل عمومی قوی بود، وقتی چهار تا خشت خام و چهار تا کتاب پاره به اسم قرآن سر نیزه میرفت، گول نمیخوردند که حکم علی(ع) را زیر پا بگذارند. عقل جمعی که ضعیف شد، هر متقلبی میتواند بر گرده مردم سوار شود.
درباره این سایت